روزهاي پرمشقت يك ديكتاتور (1)


 

نويسنده: غلامرضا خاركوهي(1)




 

اشاره
 

بيست و ششم دي ماه، سالروز فرار محمدرضا پهلوي از ايران است؛ پادشاهي كه به زعم خود، سلطنتش را موهبتي الهي مي پنداشت و خود را موجودي فرازميني تصور مي كرد. او خود را شاه شاهان، خدايگان و وارث حكومت 2500 ساله شاهنشاهي مي دانست و همه دول استكباري غرب- خاصه آمريکا- و حتي ابرقدرت كمونيست شرق حامي آن بودند؛ اما با وجود اين، ناگهان با دَم روح اللهي خميني كبير و خروش ملت مسلمان ايران از تخت طاووس به زير افتاد و پس از هجده ماه خفت و دربه دري در كشورهاي مختلف، عاقبت در پنجم مرداد ماه سال 1359 شمسي از دنيا رفت و به جرگه جنايتكاران بزرگ تاريخ پيوست.
«پس از آنچه بر سر من و خانواده ام آمده است ديگر هيچ چيز براي من عجيب و غير منتظره نيست.»
«نُه ماه از ترك ايران مي گذشت، ماه هاي درد و وحشت و نوميدي و انديشه و تامل و... دلم خون بود.»
«مثل اينكه هيچ كشوري در اين دنياي بزرگ حاضر به پذيرفتن من نيست.»
[از سخنان شاه مخلوع پس از فرار]
«دنيا طوري با ما رفتار مي كند كه گويي بزرگ ترين جنايتكاران روي زمين هستيم. رفتاري كه با ما مي شد و از محلي به محل ديگر پرتاب مي شديم وحشتناك بود.»
[از سخنان فرح پهلوي پس از فرار]

مقدمه
 

ماه ها بود كه شاه و همسرش از ضربه هاي پياپي قيام فراگير مردم به رهبري حضرت امام خميني (ره)، آرامش خود را از دست داده بودند و لحظه ها و روزها به شدت نگران كننده اي را سپري مي كردند. هر حيله اي را كه تا آن موقع به كار بسته بودند، مؤثر نيفتاده بود. نه تعويض دولت ها، نه مذاكره با شريعتمداري و ملي گراها، نه اشك تمساح ريختن ها، نه وعده و وعيدهاي تو خالي، نه جلب حمايت هاي آمريکا و انگليس و اروپا، نه انحلال ساواك و بازداشت چند مهره دست پرورده، و نه ترفندهاي ديگر.
لذا روز 26 دي ماه سال 57، در حالي كه ده روز از عمر دولت بختيار مي گذشت، شاه بختيار به اتفاق همسرش با چهره اي غمگين و چشماني گريان با هواپيماي اختصاصي و مجلل(2) خود ايران را ترك كرد و گفت: «من براي معالجه و استراحت مي روم»؛ در حالي كه همه مي دانستند او در واقع از ترس جانش كه مورد تهديد انقلاب عظيم ملت ايران بود، فرار مي كرد.
رئيس ستاد بزرگ ارتشتاران و رئيس شهرباني كشور با ابلاغ دستورالعملي وضعيت كشور را از ساعت 7/5 صبح روز سه شنبه 26 دي ماه- روز فرار شاه- بحراني اعلام كردند و بر آماده باش كامل نيروها و آمادگي يگان هاي نظامي براي انجام پدافند ملي در آن روز تاكيد نمودند.
در واكنش به فرار شاه ايران، حضرت امام خميني (ره) بلافاصله در همان روز طي بيانيه اي خروج شاه را اولين مرحله پايان يافتن سلطه جنايت بار 50 ساله رژيم پهلوي عنوان كرد و اين پيروزي را به ملت ايران تبريك گفت و اعلام نمود كه به زودي دولت موقت انتقالي را معرفي مي كند و در اولين فرصت به ايران باز خواهد گشت.
آن روز مطبوعات بزرگ ترين تيتر خود را به اين موضوع اختصاص دادند و نوشتند: «شاه رفت». مردم سراسر كشور با شنيدن اين خبر به وجد آمدند و سر از پا نشناخته به خيابان ها ريختند و اين پيروزي را به هم تبريك گفتند و با پخش نقل و شيريني و گُل فرار شاه را جشن گرفتند. به راستي كه مردم در آن روز براي اولين بار پس از 50 سال غم و اختناق، خنديدند و از ته دل شادي كردند كه اين جشن و شادماني تا نيمه هاي شب در خيابان ها و مساجد ادامه داشت. البته پس از فرار شاه مردم شعار مي دادند:
اي شاه خائن آواره گشتي، خاك وطن را ويرانه كردي،
كُشتي جوانان وطن، الله اكبر، كردي هزاران در كفن، الله اكبر، مرگ بر شاه(5 بار) همچنين درباره حضرت امام خميني چنين مي خواندند:
يا رب نگه دار رهبر ما را، مرجع ما را، پيروزي از حزب خداست، انا فتحنا،
عمر ستمگران فناست، انا فتحنا، روح الله (5 بار)
پس از فرار شاه از ايران موج قيام مردم مسلمان با بازگشت حضرت امام خميني چنان گسترش يافت كه انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد و شاه هرگز نتوانست به اميد تخت پادشاهي بازگردد. به همين دليل او و خانواده اش روزهاي پر مشقتي را گذراندند. هدف ما از انجام اين تحقيق مختصر، پاسخ به اين سؤال است كه شاه پس از فرار، آن روزهاي پر مشقت را چگونه و در كجا گذراند؟
در اين تحقيق ما به دنبال تشريح و تفصيل مطالب نبوده ايم. به همين سبب به ذكر نكات اصلي بسنده كرده ايم؛ منابع دست اول خارجي منتشر شده از سوي شاه، درباريان او و مقامات غربي طرفدارش مستندات عمده ما را در اين مطالعه مختصر تشكيل مي دهند. اين تحقيق، گزارش سرگذشت روزهاي تبعيد و دربه دري شاه و همسرش از 26 دي ماه سال 1357 تا 5 مرداد سال 1359 مي باشد.
اين تحقيق نشان مي دهد كه شاه با آن همه دبدبه و كبكبه كه خود را وارث تاج و تخت 2500 ساله شاهنشاهي ايران در دنيا معرفي مي كرد و سلطنت را موهبتي الهي براي خود مي پنداشت، و خود را يك شخصيت محبوب جهاني معرفي مي نمود و همه رؤساي دول كشورها به ويژه دول غربي و عربي را حامي و دوست مخلص خود تصور مي كرد و باد غرور و نخوت همه وجودش را احاطه كرده بود، پس از فرار، به خصوص پس از پيروزي انقلاب اسلامي دشوارترين روزها را سپري نمود و هيچ يك از حاميان و دوستان خيالي اش حتي آمريکا تا هنگام مرگ حاضر نبودند كه او را بپذيرند. چنانكه خود شاه از آن ماه ها به عنوان ماه هاي درد و وحشت و نوميدي و ... ياد مي كند و مي گويد: «هيچ كشوري در اين دنياي بزرگ حاضر به پذيرفتن من نيست.»
شاه از ايران فرار كرد!!
روز 26 دي ماه سال 1357 ناگهان خبر بسيار مهمي در سرتاسر ايران منتشر گرديد و لحظاتي بعد روي تلكس خبرهاي مهم دنيا نقش بست و آن خبر «خروج شاه از ايران» يا به عبارت مشهور در ميان انقلابيون مسلمان، «فرار شاه خائن از كشور» بود. به دنبال انتشار اين خبر كه با حروف درشت بر صفحات نخست مطبوعات نيز چاپ شده بود، طوفاني از هيجان و شادماني سراسر ميهن اسلامي، حتي دورافتاده ترين نقاط ايران را فراگرفت. مردم با پخش نقل و شكلات و شيريني، اين پيروزي را به يكديگر تبريك مي گفتند. ماشين ها با چراغ روشن بوق مي زدند، خيابان ها چراغاني شده بودند، مردم انقلابي، شادي كنان در كوچه ها و خيابان ها گرد آمده بودند و شعار مي دادند. يكي از روزنامه هاي داخلي خبر اين شادماني و جشن و سرور بي سابقه را چنين توصيف مي كند:
همه جا نور بود، گل بود، بوسه بود و مهرباني، چهره ها باز... لب ها پر از لبخند ... غريوهاي شادي به آسمان بر مي خاست. مردم از تَه دل مي خنديدند و يكديگر را در آغوش مي گرفتند. در محلات شيريني توزيع مي كردند... به پاس همدلي با برادران سرباز خود و به تبعيت از دستورات زعيم عاليقدر حضرت امام خميني، سربازان را گلباران مي كردند؛ بعد از شنيدن خبر عزيمت شاه، به سربازان آويختند و آنها را بوسه باران كردند. همه اتومبيل ها بدون استثنا حتي كاميون هاي ارتشي و پليس، چراغ هاي خود را روشن كردند و كاروان هاي شادي در خيابان هاي پايتخت به حركت درآمد... همه جا عنوان هاي درشت «شاه در رفت»، «شاه سابق رفت» و ... به چشم مي خورد. در كنار شعار «مردم به هوش باشيد تا واقعه ننگين 28 مرداد تكرار نشود...»، شعارهايي نصب كردند كه حكايت از پايان يك دوران سياه و آغاز يك دوره شكوفايي و بلوغ داشت. (3)
همان روز سوليوان سفيرآمريکا در تهران نيز واكنش مردم را به كاخ سفيد چنين گزارش كرده است:
1. پس از انتشار خبر عزيمت شاه از طريق راديوي ملي كشور، شهر تهران يكپارچه دستخوش احساس و عاطفه گشته است. موتورسوارها با چراغ هاي روشن و بوق زنان در خيابان هاي شهر به راه افتاده اند. افراد جوان به اين سو و آن سو مي دوند در حالي كه خبرها را روي پوسترهاي دست ساز نوشته اند و آماده برگزاري تظاهرات مي شوند.
2. تا ساعت 16 مردم هنوز هم در حال رقص و پايكوبي بوده و گزارشي در مورد وقوع خشونت و درگيري دريافت نكرده ايم. خيابان مقابل سفارت، مملو از ماشين هايي است كه بوق هاي خود را به صدا درآورده و يا در نقطه اي پارك كرده يا حلزون وار در ميان ترافيك سنگين به سمت شرق در حركت مي باشند. گرچه سرو صداي بسياري را به راه انداخته اند، ولي سفارت هدف يا آماج احساسات آنها قرار نگرفته است.
3. نظامياني كه براي حراست از سفارت فرستاده شده اند نظم و آرامش خوب خود را حفظ كرده اند، ولي قدري بي تابي از خود نشان مي دهند. مردم به هيچ وجه نسبت به نظاميان دست به اعمال تحريك آميز نيز نزده اند و از طرف نظاميان نيز تير هشدار يا اخطاري شليك نشده است. (4)

پي نوشت ها :
 

1)تاريخ نگار انقلاب در استان گلستان و فوق ليسانس مديريت آموزشي
2)اين هواپيما كه شاهين نام داشت، گران ترين هواپيماي جهان بود كه در آن زمان حدود 800 ميليون تومان قيمت داشت. چون داراي 300 ميليون تومان تجهيزات اضافه و داراي 15 ميليون تومان اشياء زينتي طلا و مجهز به سيستم ارتباطي تلفن و تلكس به ارزش 40 ميليون تومان بود؛ به طوري كه شاه از داخل هواپيما مي توانست با هر منطقه از جهان تماس تلفني برقرار نمايد. اين هواپيما داراي 6 تلويزيون مداربسته و همچنين 6 توالت بود كه يك توالت، مخصوص شاه و فرح و تمام طلا بود... ميز ناهارخوري سالن آن ميليون ها تومان مي ارزيد. همه ظروف غذاخوري و نيز دستگيره هاي هواپيما، شيرهاي حمام آن به اضافه ساعت هاي متعدد آن از طلاي ناب ساخته شده بود و نيز
مشروبات الكلي داخل آن از گران ترين مشروبات جهان بود. علاوه بر اين، شاه دو هواپيماي ديگر مشابه شاهين به نام ميترا و شهباز به اضافه 3 هواپيماي جت دستار داشت و كلاً ارزش هواپيماهاي خصوصي شاه در آن موقع بيش از 3 ميليارد تومان بود. [روزنامه اطلاعات 57/12/2]
3)روزنامه اطلاعات، 1357/10/27.
4)دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، از ظهور تا سقوط، تهران، لانه جاسوسي، 1366، ج1، ص370.
 

منبع:نشريه 15 خرداد شماره 22